ستاره باران
مـژده یـاران ستـاره بـاران شـد
مهـر گـل کـرد و ماه تـابـان شـد
جـلوه ی سـرمـدی نـمـایـان شـد
روز مـیـلاد شـاه مـردان شـد
زیـن ولادت جهان گـلستـان شــد
در تـغــــزل شــدنـــد بلبل‌ها
از فـروغ جـلال یـزدانـی
خـانـه ی کـعبـه گـشته نـورانـی
حـوریـان جملـه در ثنـا خوانـی
مهـر گـردون به پـرتـو افشـانـی
از قــــدوم علیّ عـمــــرانـــی
غـرق شــادی شـدنـد محفل‌ها
علی آن میر سرفراز آمد
جوهر گوهر نماز آمد
در ره دوست پاک باز آمد
دین حق را حماسه ساز آمد
پــرچــم حـــق در اعتـــزاز آمـــد
در بـلنـــدای کـــاخ باطل‌ها
آمـد آن شـاهکـار حـیّ قـدیم
آمـد آن در جهانِ علـم علیـم
آمـد آن فـیض بخش فوز عظیم
آمـد آن قاسـم بهشت و جـهیم
آمـــد آن بـــر مقـام دوست مقیـم
چـــون ورا نیست بُعـــد منزل‌ها
جـلـوه ی ذات کـبـریـا آمـد
گنج اسـرار مـا سـوا آمـد
رمـز ایـجـاد را بـقـا آمـد
خـلـق را میـر و مقتـدا آمـد
مـجـــری حکــم مصـطفـی آمــد
از پـی محـو جـهـل و جاهل‌ها
دست حق چون شد از خـدا مشتق
خـط بـطـلان کـشیـد بـر نـا حـق
از کـرامـات خـالـق مـطلـق
بـا نبـی گـشت شیـر حـق مـلحـق
تا علی زاده شـد به خـانـه ی حــق
مُهـــر مِهـــرش زدنــد بر دل هــا
آشنـایی دل آشنـاست عـلـی
محـرمی بهـر رازهاست عـلـی
بی‌نوا را بـه حـق نـواست عـلـی
از پـی درد مـا دواست عـلـی
هـر گــره را گــره گشاست عـلــی
هـست حــلّال جـملـــه مشکـل هــا
چـون که آن شهریار ملک وجـود
در نـمـاز آمـد و قـیـام و قـعـود
مـی سـرایـد ثـنـای رب ودود
تـا کـنـد بـر مقـام عـرش صعـود
بـیـن او بــا خـدا به وقت سجــود
محـو گـردید جـملـه حایـل هــا
یـا عـلـی فخـر ممکـنات تـویـی
یا علی منبع حیات تویی
یا علی چـرخ را ثـبـات تـویـی
رمز اسرار کاینات تـویـی
یـا عــلــی کــشتی نجـات تـویـی
از دل مــوج ســوی ســاحـل هــا
گـر «فـراز» ایـن تـرانـه می خـوانـد
نـغـمه ی عاشقانه مـی خواند
مدح شاه زمانه می خواند
غزلی جاودانه می خواند
از عـلـــی بـی بـهـانــه می‌خواند
نیست جـــز ایـــن مرام عاقـــل هــا