رقص بید
با صدای پای باران بهار
می شود بیدار چشم چشمه سار
باد آهنگ بهاری می زند
بید می رقصد کنار جویبار
می نوازد گوش جان را صبحدم
نغمه ی شور دل انگیز هزار
با صدای خنده ی گل پونه ها
می دمد خورشید گل از کوهسار
می تراود از لب گلبرگ ها
اشک شبنم با سرود آبشار
غنچه روی شاخه چشمک می زند
یعنی ای بلبل سرآمد انتظار
لاله در آغوش گیرد ژاله را
با لب خندان و جان مشکبار
زاغ و قمری در کنار یکدگر
هردو سرمست تماشای بهار
بوی نرگس بوی شب بو، بوی یاس
می رباید از دل و از جان قرار
باغبان مسرور از دیدار گل
بر لبش تسبیح و ذکر کردگار
این تحول در طبیعت دیدنیست
خیز و دل بر دامن صحرا سپار
شاد و سرسبز است باغ زندگی
پر بر و بار است نخل روزگار
خوش بود گر پای کوبان با فراز
دست افشانی ز عشق روی یار